تمام دلتنگیهایم از نبودن
واژه هایست که نبودنت را
به رخم می کشند
چقدر سخت است بازی با
کلمات عاشقانه ی تو . . .
زمانه را بسپار به عقربه های ساعت چه بی پروا دوان دوان تو را می برند و چه زود شکسته می شوی در فراموشی لحظه هایت سکوت تنهایی می شوند زمانه تو را می برد و تو بی خبر از حال خود و هزاران درد . . .
زمانه را بسپار به عقربه های ساعت
چه بی پروا دوان دوان تو را می برند
و چه زود شکسته می شوی در فراموشی
لحظه هایت سکوت تنهایی می شوند
زمانه تو را می برد و تو بی خبر از حال خود
و هزاران درد . . .
چه خوش خیال است نگاهم
وقتی که لحظه به لحظه هایم را مرور می کند
سکوتی در نگاه،
بغضی در صدا
و اشکی بر گونه ها
و خیالی که
خیس باران خیال می شود . . .
کدهای جاوا وبلاگ
قالب وبلاگ