چه خوش خیال است نگاهم
وقتی که لحظه به لحظه هایم را مرور می کند
سکوتی در نگاه،
بغضی در صدا
و اشکی بر گونه ها
و خیالی که
خیس باران خیال می شود . . .
چقدر دلواپسی های
نگاه انتظارم را به دار بکشم
چقدر !
وقتی که تک تک لحظه هایم سیلاب
نگاه دیدن توست . . .
وقتی قــــلـم
سـطر سـطرِ
کلمات را با خود می برد
انبوهی از واژه ها
پشت دری از دلــتنگی
جمع می شوند
بنـــــــــام
غـــــــــــــــــم . . .
وقتی کوله بارت را بستی
خزان شد برگ برگ درختان
و بهار با طراوت
در میان فصل ها
لبخند سرد زمستان شد . . .
دستهایم به سوی آسمان
دلتنگیهایم را نقاشی می کشم
رنگ های بیرنگ
و سکوت ساده ی ابر بر دل آسمان
و نم نمک باران بر نفس های سرد . . .
کدهای جاوا وبلاگ
قالب وبلاگ